فردوسی در رسالتی شگفت /به مناسبت 25 اردیبهشت روز بزرگداشت فردوسی

بنام خداوند جان وخرد               کزین برتر اندشه بر نگذرد

از سپیده دم تاریخ تا روزگار ساسانیان شخصیت وهویت ایرانی را باید در افسانه ها وداستانها جستجو کرد.همانها که سینه به سینه نقل میشد وروزگاری در شاهنامه ی ابو المؤید بلخی وروزگاری در شاهنامه ی ابو منصور ی جای گرفت  وزمانی دقیقی  دربه  نظم کشیدن آن مأموریت یافت و بیش از هزار بیت  آن نسروده بودکه کشته شد وکار نیمه تمام بر جای ماند  واین منبعی شد برای شو ق وذوق جوشان فردوسی بزرگ ،پژوهشگر وعاشق تاریخ .

فردوسی از نوجوانی به دیوان ها ،سروده ها ،داستانهاوافسانه ها وحال وکار وسرگذشت پیشینیان سخت علاقه مند بود ودر آنها مطالعه داشت .زبان عربی وپهلوی را نیک خوانده بود وبه روز گار خود آگاهی داشت .او از سی سالگی به سرودن شاهنامه پرداخت ودر طول عمر خود چندین بار آن را تکمیل وویرایش کرد .در شصت وپنج سالگی بود که شاهنامه راشاید به تحریک عده ای آنهم صرفابه منظور کمکهای مالی  به سلطان محمود تقدیم کرد اما شاه :نکرد اندر این داستان ها نگاه.وآن را بی ارزش دانسته گفت شاهنامه چیزی جز حدیث رستم نیست واندر لشکر من هزار مرد چون رستم هست .محمود ترک زاده بود ودر دربار او  ترکانی بیگانه با فرهنگ ایران کار میکردند وفردوسی شیعه بود وآنها دشمن شیعه .واینجا بود که ناگهان فردوسی احساس وحشت کرد که مبادا اورا  به تهمت کافری نابودکنند ، لذا سالها در به در وگریزان بود تا اوضاع را آرام یافت وبه زندگی عادی باز گشت وآخرین ویرایش هایش رادر حدود هشتاد سالگی انجام داد .

تاریخ تولد این دهقان زاده ی اندیشمند روستای باژ را 329هجری ووفات اورا 411 وبرخی 416 ذکر کرده اند .

فردوسی از ارکان اربعه ی ادب فارسی است که آوازه ای جهانی دارد واثر جاودانه ی او شاهنامه به بسیاری از زبان های زنده ی دنیا ترجمه شده است .عده ای شاهنامه را بزرگترین حماسه ی ملی جهان میدانند وعده ای آنرا در ردیف سه مجموعه ی بزرگ جهان یعنی ایلیاد (هومر )،کمدی الهی (دانته )ومجموعه آثار شکسپیر میشمارند .شاهنامه زبانی دارد سلیس وروان ومحکم ومتین که بی شک آن را باید سهل ممتنع نامید واز نظر زبانی سند عظمت زبان فارسی محسوب میشود  اما :

چیزی که مهم است ارزش محتوایی  این کتاب است

شاهنامه، تبار نامه ی  قوم ایرانی وآیینه ی درخشان عناصر فرهنگی اجتماعی دیرینه ی  ماست.شاهنامه، شناسنامه ی قوم ایرانی وسند ملی ماست، سندی که از نظر هویتی ،فرهنگی وجامعه شناسی دارای اهمیت فوق العاده است .این کتاب معجونی از عشق واندیشه ،  اخلاق وایمان ورسالت وپیام است واز هویت وشخصیت وغیرت وحمیت ایرانی بحث ها دارد .فردوسی در این کتاب به ما می آموزد که زبان و هویت وخویشتن خویش را حفظ کنیم وهمواره بزرگواری ،اصالت ونجابت خودرا که سرمایه ایست گرانقدر در نظر داشته باشیم .

داستانهای شاهنامه از قید زمان ومکان آزاد است ،همیشه تازگی دارد وبه رنگ جاودانگی ست .داستانها هنوز هم که هنوز است از نظر تکنیک هنری  مدرن است وتازه ودارای رمز وراز هایی که هر کدام نماد یک حقیقت تاریخی است .او در در ذکر اصل این داستانها امانت داریست ستودنی وبزرگ اما پر واضح است که هنر ،احساس واخلاص او آنها را شاهکار ی تحسین بر انگیز کرده است.

شاهنامه از انسان دوستی وعشق واحترام به انسان ها لبریز است وپهلوا نان در آن شیفتگان خدمتند وتشنگان محبت .رستم ،کیخسرو ،سیاووش ،فریدون ،وگودرز و طوس از این قبیله اند وضحاک ها وسلم ها البته از تبار ی متفاوت .ایران از نگاه فردوسی سرزمین مهربانیها وپاکی هاست، سرزمین راستی ها وخوبیها.سرزمینی که گاه گاه بخاطر این ارزش ها مورد هجوم قرار میگیرد و او همواره مدافع این آب وخاک است وهمه ی پهلوانان ،جهادگران این عرصه اند .پهلوانانی که حتی در این راه جان می بازند.

فردوسی شاهنامه را با خون دل وبا عشق ایران سرود وبه جرم این عشق وعشق به علی وآل علی (ع)سالها متواری بود وپریشان .

فرهنگ غنی وپرباری که فردوسی از نژاد ایرانی مطرح میکند در مواجهه با فرهنگ اسلامی تخاصمی را پیش نمی آورد بلکه این دو فرهنگ یکدیگر را به زیبایی ومهربانی جذب میکنند وبعداز آن هم با هم اندیشی ها ودوستیهابه توسعه وپیشرفت علمی ومعنوی  می انجامند .پهلوانان در شاهنامه سمبل مبارزه ی دائمی باسیاهی وپلیدی وزشتی اند. پیشینه ی فرهنگی ایران سراسر نیکی وروشنی و راستی است .واینها، افسانه واسطوره دروغینی نیست که خیالپردازان ساخته باشند که مستند و متقن است .

تو این را دروغ وفسانه مدان                             به یکسان روش در زمانه مدان

از او هرچه اندر خورد باخرد                           دگر بر ره رمز معنی برد  

ذکر این نکته دراینجا شاید لازم باشد که فردوسی در داستانسرایی نگاه تازه ای را پیش چشم ادیبان وهنر مندان گشود وفضایی را آفرید که بعدها نظامی ها داستانهای عاشقانه بسرایند .حتی شاعران بزرگی چون سعدی وحافظ از او بهره ها برند .که بحث ما در اینجا این نیست.

او در شرایط خاص اجتماعی سیاسی زمانش که بیم تجزیه ی ایران بزرگ وتخریب هویت ملی می رفت رسالت خود را در جمع آوری این میراث دانست   . شاهنامه ضمیر خود آگاه ایرانیان است وماگذشته ی خودرا درآن می بینیم.

داستانهای شاهنامه در طول تاریخ همواره غرور ملی ایرانیان را در جنگها برانگیخته وبسیج ملی را شکل داده است .وهمواره عظمت ومجد این سرزمین ووحدت ویکپارچگی ملی  را در اذهان حفظ کرده است وبه صورت یک  ایده وباور فرهنگی جاری وساری ساخته است .

فردوسی درعصری که امکان داشت فرهنگ های غالب ،فرهنگ وایران واحد مارا متزلل کنند کاری شگفت کرد وایران را سربلند وپیروز ساخت وادبیات ایران رابه سوی مقاومت پیش برد وبعد از او شاید ناصر خسرو باشد که این مقاومت را با فرهنگ اسلامی بیان کرد .

آوازه ی بلند ،فرمانروایی بر جهان ،برتری تمدن وفرهنگ ،رواج راستی ودرستی ،ایمان واخلاق ومبارزه با اهریمن وتباهی ،ابعاد هویت ایرانی در شاهنامه است ،که البته رد پای این ویژگیهای شخصیتی را در خدای نامه که تاریخ رسمی باقیمانده از ساسانیان است نیزمیتوان  دید.

 این نکته نیز گفتنی است که ملی گرایی مورد نظر شاهنامه هیچگاه نقش خشن ومنفی نگرفته بلکه همواره مستقل ومهربان بوده  است وبما می آموزد که هویت ایرانی واسلامی ما از هم جداشدنی نیست .شاهنامه را خرد جمعی ایرانیان هم گفته اند وفردوسی خرد را عاشقانه در این کتاب ستوده است وآنرا ابزار سعادت ورستگاری میداند .:

کنون ای خردمند وصف خرد

 

بدین جایگه گفتن اندرخورد

 

خرد بهتر از هر چه ایزد بداد

 

ستایش خرد را به از راه داد

خرد رهنمای و خرد دلگشای

 

خرد دست گیرد به هر دو سرای

ازو شادمانی وزویت غمیست

 

وزویت فزونی وزویت کمیست

خرد تیره و مرد روشن روان

 

نباشد همی شادمان یک زمان

چه گفت آن خردمند مرد خرد

 

که دانا ز گفتار از برخورد

کسی کو خرد را ندارد ز پیش

 

دلش گردد از کرده​ی خویش ریش

هشیوار دیوانه خواند ورا

 

همان خویش بیگانه داند ورا

ازویی به هر دو سرای ارجمند

 

گسسته خرد پای دارد ببند

خرد چشم جانست چون بنگری

 

تو بی​چشم شادان جهان نسپری

 

سه پاس تو چشم است وگوش و زبان

 

کزین سه رسد نیک و بد بی​گمان

خرد را و جان را که یارد ستود

 

و گر من ستایم که یارد شنود

حکیما چو کس نیست گفتن چه سود

 

ازین پس بگو کافرینش چه بود

 

خلاصه اینکه علیرغم قدرت ادبی بالاوشگفت ،شاهنامه تنها کتاب شعر وحماسه نیست بلکه رزمنامه ملت ایران در پیکار با دشمنان است ودرس انسانیت ومهر وروشنایی وایثار وعشق وخون وقیام .حتی به قول عارف اردبیلی در س کشور داری برای پادشاهان بوده وهست :

زبهر پادشاهان جهانجوی                          نبینی همچو فردوسی سخنگوی

به نور رای کز شهنامه افروخت                  شهان را پادشاهی کردن آموخت

مخوان در پیش شاهان زمانه                     گه و بیگاه غیر از شاهنامه

اگر در پیش شاهان قرب جویی                  بدین گفتار به ، از هر چه گویی

ز بزم و رزم و عدل و بذل شاهی                 تأمل کن در او صنع الهی

.در شاهنامه هوشیاری ودلاوری زنان ایرانی نیز به زیبایی ترسیم شده ومقام ومنزلت آنان به خوبی بیان گردیده است وشرم وحیا رادر عین دلاوری ازصفات برجسته ی آنها میداند وزن پارسا را با هیچ گوهر ودولتی عوض نمی کند .

ولایت محوری فردوسی هم که در روزگار مظلومیت شیعه وباآن خفقان حاکم بدین  صراحت بیان گردیده است غروربر انگیز است در خور هزاران آفرین .واین نکته  در طول زمانها خط مشی  پاکان وراستان این دیار بوده است .وزیباست در اینجا  بعنوان حسن ختام ابیاتی از آن ذکر کنم :

 تو را دانش و دين رهاند درست      درِ رستگاري ببايدت جست

و گر دل نخواهي كه باشد نژند      نخواهي كه دايم بُوي مستمند

به گفتار پيغمبرت راه جوي      دل از تيرگي ها بدين آب شوي

چه گفت آن خداوند تنزيل و وحي      خداوند امر و خداوند نهي

كه: من شهر علمم عليم در است      درست اين سخن قول پيغمبر است

گواهي دهم كاين سخن راز اوست      تو گويي دو گوشم پر آواز اوست

منم بنده اهل بيت نبي      ستاينده خاك پاي وصي...

اگر چشم داري به ديگر سراي      به نزد نبي و علي گير جاي

گرت زين بد آيد گناه من است      چنين است و اين دين و راه من است

بر اين زادم و هم بر اين بگذرم      چنان دان كه خاك پي حيدرم ...

نباشد جز از بي پدر دشمنش      كه يزدان به آتش بسوزد تنش

هر آن كس كه در دلش بغض علي است      از او زارتر در جهان زار كيست؟!

     غلامرضامحمدی /کویر /

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا